جدول جو
جدول جو

معنی سنخ سری - جستجوی لغت در جدول جو

سنخ سری
پارچه ای که از داماد به عنوان شیرینی گیرند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
خودرایی، بی خردی، فرومایگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخن سرد
تصویر سخن سرد
کنایه از سخن بی مزه و ناگوار و ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
(سُ سَ رَ)
نام مرغی است که سر او سرخ میباشد و او را بعربی حمّره خوانند. (برهان) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
سنگ ساینده:
گهی جانور بد رونده ز جای
بسینه زمین در بتن سنگسای.
اسدی.
زهر بقعه شدندی سنگ سایان
بماندندی در او انگشت خایان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ سُ)
نوعی از سنگ نرم که در بعضی بلاد هندوستان بهم رسد و نوعی از آن سفید هم باشد و آنرا در عرف هند بانسی خوانند و سرخ نرم تر از سفید بودن و معدن هر دو یکی است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ رَ)
دهی است از دهستان راستوپی بخش مرادکوه شهرستان شاهی. دارای 380 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ / تِ)
سرایندۀ سخن. سخنگو. ناطق. سخنور:
ماهی به رو ولیکن ماه سخن نیوشی
سروی به قد ولیکن سرو سخن سرایی.
فرخی.
بر اولیایی و ایام آفرین گویند
سخن سرایان از وقت صبح تا گه شام.
سوزنی.
بسی نماند که بی روح در زمین ختن
سخن سرای شود چون درخت در وقواق.
خاقانی.
این مرد را طوطیی بود سخن سرای و حاذق. (سندبادنامه ص 86) ، نغمه سرا. آوازه خوان:
هزاردستان بر گل سخن سرای چو سعدی
دعای صاحب عادل علاء دولت و دین را.
سعدی.
خوش چمنی است عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ سخن سرای تو.
حافظ.
، داستان گو. قصه پرداز:
فرزانه سخن سرای بغداد
از سر سخن چنین خبر داد.
نظامی.
انگشت کش سخن سرایان
این قصه چنین برد بپایان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
لجاجت مقاومت. ایستادگی. پایداری: ابوالقاسم کثیررا بباید گفت تا خویشتن را بدو دهد و لجوجی و سخت سری نکند که حیفی بر او گذاشته نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). دیرتر از اسب جدا شدم بسبب پیری، پنداشتند که سخت سری میکنم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ سَ)
حماقت و فرومایگی. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سخت سری
تصویر سخت سری
ایستادگی، لجاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ سرک
تصویر سرخ سرک
یکی از گونه های سهره است
فرهنگ لغت هوشیار
سخن پرور، سخن طراز، سخن پرداز، سخن ساز، سخن آرا، سخن گستر، شاعر، نویسنده، ناطق، سخندان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
نمط السّلسلة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
Frivolity, Frivolousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
frivolité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
छिछोरापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
frivolidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
легкомыслие , легкомысленность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
Leichtsinn, Leichtsinnigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
легковажність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
lekkomyślność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
轻浮 , 轻浮性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
frivolidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
frivolezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
فضولیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
lichtzinnigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
অসারতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
ความไร้สาระ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
upumbavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
ciddiyetsizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
軽薄さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
קַלוּת דַּעַת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
경박함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
kesembronoan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی